مولانا
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 19:08
من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو * پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو * ور ازین بی خبری رنج مبر هیچ مگو دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت * آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو گفتم ای عشق من از چیز ِدگر می ترسم * گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت * سر بجنبان که بلی جز...