notitle

www.nitrojen.tk * www.notitle.tk

notitle

www.nitrojen.tk * www.notitle.tk

دختری در رختخواب...!

بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com 

دختـری با مادرش در رختخواب .......... .. .......... درد و دل می کرد با چشمی پر ز آب
گفت مادر حالم اصلا ً خوب نیست ............ ......... .. زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم ............ ......... ......... ...... روی دستت باد کردم مادرم
سن من از ..... افزون شده ............ ......... ......... ... دل میان سینه غرق خون شده
هیچکس مجنون این لیلی نشد ............ ......... ......... شوهری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته ............ ......... ......... ..... بوی ترشی خانه را برداشته
مادرش چون حرف دختر را شنفت ............ ......... .. خنده بر لب آمدش آهسته گفت
دخترم بخت تو هم وا می شود ............ ......... .. غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن ............ ......... ......... .. این همه شوهر یکی را تور کن
گفت دختر: مادر محبوب من ............ ......... ......... ..... ای رفیق مهربان و خوب من
گفته ام با دوستانم بارها ............ ......... ......... ........ من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها ............ ......... ......... ....... سر به زیر و با وقارم هر کجا
کی نگاهی می کنم بر یک پسر ............ ......... ....... مغز یابو خورده ام یا مغز خر؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر ............ ......... .... با سعید و یاسر و ایضا ً صفر
با سه تا شان رفته بودیم سینما ............ ......... ......... ... بگذریم از ما بقیه ماجرا
یک سری، هم صحبت یاسر شدم ............ ....... او خرم کرد، آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید ............ ......... .... قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج قلی اصغر شله ............ ......... ...... یک زمانی عاشق من شد بله
بعد هوتن یار من فرهاد بود ............ ......... ......... . البته وسواسی و حساس بود
بعد از این وسواسی پر ادعا ............ ......... ......... . شد رفیقم خان داداش المیرا
بعد او هم عاشق مانی شدم ............ ......... ...... بعد مانی عاشق هانی شدم
بعد هانی عاشق نادر شدم ............ ......... ......... ... بعد نادر عاشق ناصر شدم
مادرش آمد میان حرف او ............ ......... ........ گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو
گرچه من هم در زمان دختری ............ ......... ..... روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آنکه تو را باشد یک پدر ............ ......... دل نمی دادم به هر کس این قدر
خاک عالم بر سرت، خیلی بدی ............ ......... ..... واقعا ً که پــوز مـــادر را زدی

کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم! چهارشنبه 6 مرداد ماه سال 13

خندیدن یک نیایش است
اگر بتوانی بخندی،آموخته ای که چگونه نیایش کنی

کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!
شادی اگر تقسیم شود،دو برابر می شود 
! غم اگر تقسیم شود،نصف می شود!

همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم!



یادت باشه!انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند!



کمی موسیقی گوش کن،برقص،بخند(حتی به زور)،آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!


فراموش نکن!همین لحظه را،اگر گریه کنی یا بخندی!بالاخره می گذرد،امتحان کن!

بهشت یعنی،شادی،خنده،سرور و شعف!

جای تأسف است!ما برای شاد بودن بهانه ای می خواهیم،ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه ای نداریم



با شادی خدا را و ضیافت زندگی را تجلیل می کنیم



سرور و شادی،خدای درون فرد است که از اعماق او برخاسته و متجلی می شود!
شادی، یکی از راه های تقرب به درگاه خداوند است
ضرر نمی کنی!از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کن
مطمئن باش همیشه یکی هست که عاشق لبخند تو باشه

هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد،هر بافت وجودت از شادی بلرزد،
به آرامشی عظیم دست می یابی!
بگذار خنده ات خنده ای از ته دل باشد.چنین خنده ای پدیده ای نادر است!

کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را
می بیند.

زیسان

از زیستن خرسندم

چون فرصتی برای تکامل من است

به خویش عشق می ورزم

چون خدا عاشق من است

وبه دیگران عشق می ورزم

چون خدا عاشق آنان نیز هست

تو ای آشنا

بیا تا با هم ، زندگیمان را شاکر باشیم