notitle

www.nitrojen.tk * www.notitle.tk

notitle

www.nitrojen.tk * www.notitle.tk

کاش یکی پیدابشه


 کاش یکی پیدا شه خواب و گل تعبیر بکنه
به کویر آب بده تا اونا رو سیر بکنه
 کاش یکی پیدا شه با ابرا صمیمی تر باشه
نذاره بارون واسه باریدنش دیر بکنه
کاش یکی پیدا شه که دلش مث اینه باشه
 لااقل دعا واسه بقیه تاثیر بکنه
کاش یکی پیدا شه ‌آب بده به آدمای خوب
نکنه خوشبختیا تو گلوشون گیر بکنه
کاش یکی پیدا شه زندگی بده به کلبه ها
خونه ی شادی ها رو یه جوری تعمیر بکنه
کاش یکی پدیا شه که انقده مهربون باشه
که از آدمای بی ستاره تقدیر بکنه
کاش یکی پیدا شه دستا رو به همدیگه بده
دلای گسسته رو بیاره زنجیر بکنه
کاش یکی پیدا شه قانون سفر رو ببره
 نذاره دم ورودش کسی تاخیر بکنه
کاش یکی پیدا شه مرهم بذاره رو زخم عشق
پیش از این که عاشقی دلا رو دلگیر بکنه
 کاش همه پیدا بشیم به همدیگه کمک کنیم
کسی تنهایی نمی تونه دی و تیر بکنه 
 

مریم حیدرزاده

حکایت عارف ودزد

دزدی وارد کلبه فقیرانه عارفی شد این کلبه درخارج شهر واقع شده بود عارف بیداربود اوجز یک پتو چیزی نداشت .

اوشب ها نیمی از پتو را زیر خود می انداخت ونیمی دیگر را روی خود می کشید  روزها نیز بدن برهنه خویش را با آن می پوشاند.

عارف پیر دزد رادید وچشمان خود رابست ،مبادا دزد را شرمنده کرده باشد آن دزد راهی دراز را آمده بود، به امید آنکه چیزی نصیبش شود  .اوباید درفقری شدید بوده باشد، زیرا به خانه محقرانه این پیر عارف زده بود.

عارف پتو را برسرکشیدوبرای حال زار آن دزد و نداری خویش گریست .

"خدایا چیزی در خانه من نیست و این دزد بینوا بادست خالی و ناامید از این جا خواهد رفت.

اگر او دوسه روز پیش مرا از تصمیم خویش باخبر ساخته بود ،می رفتم ، پولی قرض می گرفتم،

وبرای این مردک بینوا روی تاقچه می گذاشتم"

 آن عارف فرزانه نگران نبود که دزد اموال اوراخواهد برد اونگران بود که چیزی در خور ندارد تا نصیب دزد شود

ادامه مطلب ...

کاریکلماتورهای خنده دار

خیلی از معتادها تابلو هستند، ولی ارزش هنریشان صفر است

تختخواب دونفره بعد از مدتی صاحب فرزندی به نام گهواره شد .

بعضی ها هندوانه زیر بغلت می گذارند و بعضی ها پوست موز زیر پایت

بعضی ها به آسمان نگاه می کنند و بعضی ها به دست این و آن

هر وقت زنگ زدم فلسطین ، دیدم اشغال است.

آنهایی که پول ندارند مجبورند حرف مفت گوش کنند.

عده ای قانون را پیاده میکنند که خود سوار شوند.

فقط حرفهای استاد ریاضی ، حرف حساب بود !

به نظر عشاق ، قدرت چشمها بیشتر از قدرت مغزهاست.

میخ مدعی شد که از من تو سری خورتر وجود ندارد.

بعضی ها تا یک قدمی کار میروند اما سر کار نمی روند.

خیلی از موش ها به گربه ها هم محل سگ نمی گذارند.

برای تاب دادن سبیلش به شهر بازی رفت.

کشاورز عصبانی بادمجان را زیر چشم میکارد .

شاید کاکتوس مادر زن گلها باشد.

اگر دلتان« قرص » است ، از« دردسر» نترسید.

وقتی چوب کبریت سرش را خاراند ، آتش گرفت .

گاهی اوقات گونه هایم پیست سرسره بازی اشکهایم می شود.

کاریکلماتور های بامزه

" کاریکلماتور" یعنی شیرین کردن حقیقت به بیانی زیبا.

-------------------

اگر مرگ نباشد ، تعداد خودکشی سربه فلک می زند.

-------------------

ماهی خوشبخت است ، چون هیچ کس اشکش را نمی بیند.

-------------------

به سبب چشم های عسلی اش ، شیرین ترین اشک ها را داشت.

-------------------

گاهی آنقدر در دسترسم که باید از من دور شد.

-------------------

ماهی تنها جانوری است که به راستی دل به دریا می زند.

-------------------

به نارنجک بدون ضامن ، وام نمی دهند .

-------------------

گربه ها عاشق آدم هایی هستند که در زندگی دیگران موش می دوانند .

-------------------

آنقدر خسیس بود که حتی وقتی مرد عمرش را به شما نداد.

-------------------

همیشه می گفت: آدم عاشق باید حرف دل را گوش کند, نه عقل را ولی حرف ازدواج که پیش آمد گفت: همیشه از روی عقل کار کن, نه دلت.

-------------------

سیاست مدارترین آدم کسی است که هنگام برخورد با مادرزنش ، لبخند بر لب داشته باشد.

-------------------

همه مردم گل را دوست دارند جز دروازه بانها.

-------------------

مدعی بود که دختری امروزی است ، ولی مادرش مدعی بود که شب به دنیا آمده است.

-------------------

با آنکه لباسش پر از وصله بود، ادعا می کرد که هیچ وصله ای به او نمی چسبد.

-------------------

نیامدی نگاهم دست خالی برگشت.